ساختار مكانيستي و متمركز، رفتار گذشته يا يادگيري تك حلقوي را تقويت ميكند در حالي كه ساختار زنده و غير متمركز يادگيري دو حلقوي را ارتقاء ميدهد. بنابراين سازمان ها براي تشويق يادگيري بايد از ساختار هاي مكانيستي دور شوند و ساختار زنده و منعطف را برگزينند. به نظر ميرسد طرفداران سازمان يادگيرنده بر ويژگيهايي چون سازمان محرك، اختيارات محلي، اعتماد و همكاري در بين واحد ها تأكيد دارند.
فايول و لايز ميگويند كه خيلي از پژوهشگران احساس ميكنند كه براي تحقق يادگيري سازمان ها بايد خود را با محيط هايي ارتباط دهند تا بتوانند رقابت جو و خلاق باقي بمانند. سازمان هاي يادگيرنده، رقابت را بيشتر به عنوان ابزار يادگيري به كار ميگيرند. رقابت سازمان ها را قادر مي سازد تا عملكرد خودشان را با ديگران در يك صنعت مقايسه كنند و از اين طريق به يادگيري خود بيفزايند. يادگيري بايد دردرون سازمان رخ دهد كه نتيجه كنش و واكنش سازمان با محيط خودش است.
سيستم اطلاعاتي با بكار گيري تكنولوژي اطلاعاتي ميتوانند به دو صورت در يادگيري سازماني تأثير بگذارند، مستقيم و غير مستقيم. سيستم هاي اطلاعاتي نه تنها قادر به توليد جريان هاي جديدي از اطلاعات هستند و از اين طريق بر گسترش دانش كمك ميكنند بلكه در سازمان مبتني بر اطلاعات باعث انتقال مركز ثقل كنترل از مديران به كاركنانميشوند. كاركناني كه با مجهز شدن به اطلاعات قدرتمند شده اند، ميتوانند عملكرد موثري از خودشان نشان دهند.