به این ترتیب آیا تعجبی ندارد که بسیاری از ما به طور آگاهانه یا ناخودآگاهاه، زندگی خود را در جست و جو برای یافتن شادی و خوشبختی دنبال می کنیم؟ ما ممکن است از شاخه ای به شاخه ی دیگر بپریم و مدام شغل خود را تغییر دهیم. حتی ممکن است برای رسیدن به کمال و سعادت از همسرمان جدا شویم و همسری دیگر برگزینیم. ما ممکن است محل زندگی یا مدل موهای خود را عوض کنیم تا به احساس بهتری در زندگی برسیم و حس کنیم که کامل تر و شادتر هستیم. شاید به طور مداوم آخرین و جدیدترین وسایل الکترونیکی یا کتاب های مربوط به رژیم غذایی و تناسب اندام را بخریم. اما با تمام این اوصاف و اوضاع، جست وجوی ما در نهایت بی فایده و عقیم می ماند. به قول نویسندهی معروف، دی اچ لارنس، هر چه بیشتر به جست وجوی خوشبختی و سعادت بپردازید، بیشتر به حس و مفهومی بی معنا و هولناک که از آن خواهید رسید. آلبر کامو، فیلسوف معروف، حتی این موضوع را درقالب عبارت هایی فلسفی تر بیان می کند: «اگر همواره درجست و جوی عناصر و عوامل خوشبختی و سعادت باشید، هیچ گاه خوشبخت و سعادتمند نخواهید شد. اگر درجست وجوی یافتن معنا و مفهومی برای زندگی باشید، هیچ گاه زندگی نخواهید کرد».