امروزه حداقل چهار شاخه از واقعگرایی سیاسی وجود دارد که عبارتند از: واقعگرایی ظهور و افول، واقعگرایی نوکلاسیک، واقعگرایی ساختاری تدافعی و واقعگرایی ساختاری تهاجمی. تمامی این چهار شاخه بر این نظر میباشند که روابط بینالملل به وسیلهی توالی بیپایان و اجتناب ناپذیر جنگ و پیروزی توصیف میگردد. این چهار گروهبندی را میتوان به واسطهی مفروضات اکتشافی و سازنده بنیادینی که به نظریه مربوط به خودشان اختصاص دارند متمایز کرد. به طور خلاصه، این رویکردها در مورد منشاء اولویتهای دولت با یکدیگر اختلاف نظر دارند(ترکیبی از خواست انسان برای قدرت و یا نیاز به انباشت آن، تا این که به وسیله آن امنیت در این جهان خودیار تأمین گردد) ولی در مورد محاسبه عقلانی به عنوان اساس کوچکی که این اولویتها را به رفتار انتقال میدهد هم رأی میباشند.