نظریه رهبرى تحول آفرین را در مجموع مىتوان به مثابه پاسخى مقطعى به چالش هاى فزاینده سازمانى در دو دهه گذشته، ارزیابى کرد. این نظریه از این جهت پاسخى مقطعى تلقى مى شود که توانست چارچوب تنگ نظریه هاى پیشین را، که بیشتر بر جنبه هاى شخصیتى و رفتارى فرد رهبر تمرکز داشت، در نوردد و افق جدیدى را براى تبیین هرچه بهتر رهبرى به مثابه فرایندى اجتماعى بگشاید. به کمک این نظریه بود که گره هاى کور بسیارى از معضلات سازمانى گشوده شود و بسیارى از حصارهاى تنگ سنتى که از بستر گرایش به رویکردهاى صرفاً بوروکراتیک شکل گرفته بود فرو ریخت. در عین حال این نظریه به رغم برخوردارى از غنا و مزایاى فراوان هنوز نتوانسته است بسیارى از ابعاد و زوایاى مرتبط با پدیده رهبرى را به درستى تبیین کند. کوشش این پژوهش بر این بوده است که ضمن ترسیم روند شکل گیرى نظریه رهبرى تحولآفرین و تشریح ماهیت، ابعاد، و مزایاى سرشار آن، تصویر روشنى از مجموعه کاستى ها و نارسایى هایى را ارائه کند که این نظریه در حال حاضر با آن روبه روست.
رهبري تحول آفرين تأكيد زيادي بر روي نيازها، ارزشها و روحيات پيروان دارد. برنز بيان مي دارد كه رهبري تحول آفرين شامل تلاش رهبران جهت ايجاد استانداردهاي بالاي مسئوليت اخلاقي در پيروان مي باشد.
1 Comment
ممنون از مطالب خوبتون بسیار مفید و ارزنده بود