مکتب کارآفرینی بیش از هر چیز ریشه در درک شهودی، قضاوت و تجربه ها دارد و بر همین اساس نوع خاصی از استراتژیها را توسعه می دهد که مبتنی بر شخصیت گرایی و عناصر رهبری بوده و چشم انداز و نگرش سازمان در آینده را روشن می سازد.
بر مبنای این مکتب تنظیم استراتژی فرآیندی اقتضایی است.
این مکتب فرآیندی توأم با یادگیری عمومی است. قهرمانان این مکتب افرادی علاقه مند به آزمون و تجربه هستند.
رویکرد یادگیری به نو آوری و خلاقیت در فرآیند استراتژی تأکید می ورزد.
هدف از کاربرد کلمه قدرت در این مکتب، توضیح و تشریح مراتب تأثیر و نفوذ می باشد که از دو حوزه ی داخلی و خارجی نشأت می گیرد.قدرت در این مکتب به دو گروه خرد و کلان قابل تفکیک است.
قدرت خرد، ناشی از اعمال قدرت افراد و گروه های درون سازمانی است.
قدرت کلان، ناشی از اعمال قدرت و تأثیر عوامل برون سازمانی است.
بر اساس این مکتب، ساخت استراتژی به مثابه یک فرایند که ریشه در نیروهای اجتماعی و فرهنگی دارد. مکتب فرهنگی بدنبال انعکاسی که از مکتب قدرت گرایی می گیرد، ایجاد می شود.بر مبنای مکتب فرهنگی، ساخت استراتژی به مثابه فرآیندی ریشه در نیرو های اجتماعی دارد. استراتژی در مکتب فرهنگی، بدنبال چشم انداز هایی است که عمدتاً از موقعیت هایی که در مقاصد جمعی ریشه دارد تشکیل می شود.
مکتب ادراکی: در ذهن استراتژیست در مرکز قرار دارد.
مکتب موقعیت یابی: به پشت می نگرد، یعنی به اطلاعاتی که تجزیه و تحلیل شده اند و قرار دارند.
مکتب برنامه ریزی: مستقیما به جلو نگاه می کند تا استراتژیهای حاصله را به طریق دیگر برنامه ریزی نماید.
مکتب طراحی: جلوتر به چشم انداز استراتژی نظر دارد .
مکتب کار آفرینی: فراتر و پیشبینی منحصر به فرد از آینده دارد.
مکاتب یادگیری و قدرت گرایی به پایین تمرکز دارند و در جزئیات محصور می شوند.
مکتب فرهنگی: به بالا نظر دارد و در ابری از باور ها محصور است.
مکتب محیطی: بیرون به آنچه میگذرد، می نگرد.
مکتب پیکر بندی: به فرایند و به پیرامون آن می نگرد.