شيوه برخورد اين فرهنگ بر مبناي تعريف نقش يا كاري است كه بايد ايفا شود، نه براساس شخصيت ها آپولو خداي نظم و ترتيب و قانون به شمار مي رود. براساس اين فرهنگ انسان منطقي است و همه چيز مي تواند و بايد به شيوه اي منطقي مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. در اين صورت كارهاي سازمان مي تواند پله به پله به اجزا كوچك تر تقسيم شود و اين كار تا آن جا ادامه مي يابد كه نموداري از مراحل كار سازماني پديد آيد، با سيستمي از نقش هاي مقرر كه نهايتا توسط مجموعه اي از مقررات و روش هاي انجام كار (از جمله راهنماي سازمان، بودجه ها، سيستم هاي اطلاعاتي و …) به هم مرتبط مي شوند. در اين فرهنگ ستون ها نمايانگر وظايف تخصصي و يا قسمت ها است. ستونها براساس اصول مديريت فقط در بالاترين نقطه يعني نيمتاج مثلثي شكل بالاي ساختمان به هم متصل مي شوند. در اين محل مديران واحدهاي مختلف سازمان، هيات مديره كميته هاي اجرايي يا دفتر مديريت قرار دارند. ستون هاي مزبور همچنين به وسيله رشته هاي به هم تنيده (مقررات و دستورالعمل ها) با هم مرتبط مي شوند. درفرهنگ اين سازمان داشتن شغل ثابت مستلزم پيوستن به يكي از اين ستون ها و تلاش براي رسيدن به بالاترين نقطه آن است. در فرهنگ آپولو پديدههاي تشكيل دهنده بروز مي تواند مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و سپس دوباره به شكل مقررات و رويه هاي بهبود يافته كار، براي فردا با هم تركيب شدند. از اين دو سبك آپولو با فرض اين كه فردا نيز مانند ديروز خواهد بود سبكي بسيار عالي است. در اين فرهنگ ثبات و پيش بيني پذيري مدنظر قرار گرفته و تشويق مي شوند و خداي سازمان (آپولو) از آن ها حمايت مي كند.
رويكرد فرهنگ آتنا به مديريت بسيار متفاوت است. اين فرهنگ عمده ترين دل مشغولي مديريت را، كوشش مستمر براي حل موفقيت آميز مشكلات مي پندارد. فرهنگ مزبور ابتدا مشكل را تعريف كرده، منابع لازم و متناسب را براي حل آن تخصيص مي دهد، سپس به گروهي مركب از افراد، ماشين آلات و سرمايه كه به همين منظور تشكيل شده دستور حركت مي دهند و در انتظار حل مشكل مي نشيند و نهايتا عملكرد را از حيث نتايج يا تعداد مشكلات حل و فصل شده مورد قضاوت قرار مي دهند.
نماد فرهنگ وظيفه گرا، «شبكه» است زيرا اين فرهنگ منابع را از قسمت هاي مختلف بيرون كشيده و روي يك گره يا مشكل خاص متمركز مي كند در اين حالت قدرت در لابلا و سنج شبكه مزبور پراكنده است. در حالي كه در سازمان هاي آپولويي قدرت بر فراز و در سازمان هاي زئوسي در مركز قرار دارد. سازمان آتني شبكه اي مركب از واحدهاي تكاور است كه به طور آزاد به هم مرتبط شده اند به طوري كه هر واحد در مقياس وسيعي خودگران بوده اما در كل براي خود مسئوليت خاص قايل است.
خداي اين فرهنگ زني جوان به نام آتنا است كه الهه جنگ و حامي اوديسه، بزرگترين حلال مشكلات صنعتگران و دريانوردان پيشاهنگ است. اين فرهنگ تخصصي را به عنوان يگانه مبناي قدرت و نفوذ به رسميت مي شناسد. فرهنگ مزبور بر اين باور است كه فرد براي عضويت در گروه به توانايي، خلاقيت، رويكردي نوين و فراست و دركي جديد نياز دارد. فرهنگي كه در سايه آن استعدادهاي جوان شكوفا مي شوند و خلاقيت از ارزش والايي برخوردار است. جواني و خلاقيت هاي موجود در آتنا كاملا با اين فرهنگ تطابق و تناسب دارد.
در فرهنگ آتنايي حل مشكل به عنوان محصول كارسازمان محسوب مي شود. فرهنگ هاي وظيفه گرا هزينه زيادي در بر دارند. نيروي كار آنها مركب از متخصصان حرفهاي است كه در ازاء خدمات خود حق الزحمه اي متناسب با نرخ هاي معمول در بازار كل دريافت مي كنند. مباحثه و گفتگو در بين آنها زياد است و اين كاري پرهزينه است. بنابراين فرهنگ هاي پر هزينه وظيفه گرا در دوران هاي توسعه يعني وقتي كه محصولات، فن آوري يا خدمات تازگي داشته يا وقتي نوعي ترتيبات كارتلي براي حفظ حداقل قيمت وجود دارد گرايش به شكوفايي دارند.
ديونيسوس، خداي شراب و آواز بر اين فرهنگ حكومت مي كند زيرا وي تنها فردي از ميان خدايان است كه مظهر جهان بيني اگزسيتانسياليستي يا اصالت وجود شناخته مي شود. فلسفه مزبور براين فرض استوار است كه دنيا بخشي از يك هدف بالاتر نيست و افراد بشر ابزارهايي در دست خدا نيستند. به جاي آن چنين فرض مي شود كه اگر چه تصادف علت وجودي ما است با وجود اين اگر كسي مسئول ما و دنياي ما باشد خود ما هستيم. ما كارگردانان سرنوشت خودمانيم كاربردهاي سازماني تفكر اگزيستانيسا ليستي وسيع است. در سه فرهنگ ديگر فرد تابع سازمان است: به اين معنا كه شيوه برقراري روابط ممكن است متفاوت باشد اما هدف از وجود فرد كمك به سازمان در نيل به مقاصد آن است و سازمان، در ازاي اين كار خدمات او را به نحوي جبران مي كند. لكن در فرهنگ اصالت فرد علت وجودي سازمان كمك به فرد براي رسيدن به هدف هاي او شمرده مي شود.
بنابراين فرهنگ اصالت فرد هنگامي كه توانايي و مهارت سرمايه اصلي و هم سازمان به شمار ميرود بسيار كارآمد است. متخصصان اين فرهنگ را ترجيح مي دهند زيرا در حال و هواي آن مي توانند هويت و آزادي عمل خود را حفظ كرده و از اين كه مملوك ديگران به شمار آيند دور باشند. با وجود اين آن ها مي توانند عضوي از سازمان بوده و از مزاياي داشتن همكاران پشتيباني و قابليت انعطاف بيشتر و حتي قدرت چانه زدن درباره قراردادها – كه مشاركت تخصصي براي آن ها به ارمغان مي آورد – نيز استفاده كنند.