در اقتصاد ريسك و عدم اطمينان تاريخ نسبتاً كوتاهي دارد. الحاق صوري ريسك وعدم اطمينان به تئوري اقتصادي درسال ۱۹۴۴ به انجام رسيد. زمانيكه وون نيومن و اسكار مور گنسترنتئوري بازيها و رفتارهاي اقتصادي را منتشر كردند. هرچند تلاش پيشين فرانك رمزي (۱۹۲۶) نيز بايد ذكر شود. البته بسياري عقيده دارند كه موضوع ريسك و عدم اطمينان حقيقتاً توسط فرانك نايتدر ۱۹۲۱ و با رساله استثنائي اش «ريسك، عدم اطمينان و سود» وارد تحليل اقتصادي شده است. در واقع او سود و كارآفريني و بسياري از ملزومات سيستم كسب و كار آزاد را با ريسك و عدم اطمينان پيوند داد. بعد از نايت اقتصادداناني از قبيل جان هيكس (۱۹۳۱) جان ميناردكينز (۱۹۳۷) اسكار لانگه (۱۹۴۴) مطرح كردندكه ريسك و عدم اطمينان، مواردي مثل: سود بنگاه، تصميم هاي سرمايه گذاري، تقاضا براي دارائي شناور، تامين مالي، اندازه و ساختار بنگاهها، انعطاف پذيري توليد، انبارداري و غيره را توضيح مي دهد. تحقيقات اخير بزرگترين مانع را مفهوم سازی دقيق و درست تاثيرگذاري عدم اطمينان و ريسك بر تصميم هاي اقتصادي می دانند. اينکه كارگزاران اقتصادي چگونه كارهاي مخاطره آميز را ارزيابي مي كنند و نتايج و پيامدهاي تصادفي آنها را براي تغيير رفتار اقتصادي در نظر می گيرند از اهميت بسياری برخوردار است. موضوع اساسی در اين بحث الگو سازي انتخاب در شرايط ريسك و عدم اطمينان است.