از حدود دهه ۱۹۷۰ میلادی در نقاطی از دنیا ایده بازگشت به نوع زندگی گذشته و لزوم زندگی جمعی انسان ها به مرور رشد کرد. در واقع هدف اصلی این نوع مجموعه ها ارتقاء زندگی اجتماعی انسانها و فراهم ساختن تجربه زندگی هماهنگ وگروهی و اشتراکی مبتنی بر روش های مردم سالارانه برای ساکنین و همچنین دستیابی به سطح بالایی از پایداری می باشد.در چنین مجموعه هایی انسان ها تشویق می شوند با هم زندگی کنند و فعالیت های جمعی داشته باشند. در فضاهاي عمومي سه گروه متمايز از فعاليت هاي انساني شامل فعاليتهاي ضروري، اختياري و اجتماعي مشخص مي شوند كه در كيفيت بخشي به فضا بسيار مهم اند. در نواحي بي كيفيت شهري صرفا مي توان فعاليتهاي ضروري را يافت، به عبارتي مردم به كارهايي مي پردازندكه ناچار به انجام آن هستند.
مطلوبيت فضا شامل محافظت (در برابر رفت و آمد و تصادف، ايمني در برابر جرايم و خشونت ها و محافظت در برابر شرايط نامساعد آب و هوايي)، آسايش محيط (امكاناتي براي پياده روي، ايستادن و مكث، امكاناتي براي نشستن، ديدن، گفت و شنود، فعاليت و سرگرمي و كيفيت بصري مطلوب)، رضايت و پذيرش از طرف استفاده كنندگان (مقياس انساني، استفاده ازموقعيت هاي مناسب آب و هوايي مانند نور، سايه، نسيم، كيفيت منظر مطلوب و تجربه احساس رضايت و تعلق به مكان) است. استفاده كنندگان از فضاهاي عمومي شهري ضمن توقف و گذران وقت در فضاي باز فعاليت هاي مختلفي انجام مي دهد. تنوع بالاي فعاليت ها نشان دهنده انعطاف پذيري مكان و قابليت پاسخگويي مناسب به نياز گروههاي مختلف مردم است. هر چقدر تمايل استفاده كنندگان به ماندن و سپري كردن وقت در فضاي عمومي بيشتر باشد، سرزندگي، حيات جمعي و تعامل مردم در آن فضا بيشتر خواهد بود.
«اولدنبرگ» به فضاهایی با عنوان مکان سوم در کنار خانه و محل کار اشاره می کند که میزبان تجمعات داوطلبانه افراد بوده و می توانند شکل ویژه ای از فضاهای عمومی باشند. در صورتی که مردم، به این فضاها و محیط آنها دلبسته باشند؛ تعاملات اجتماعی در قوی ترین حالت خود، به وقوع خواهد پیوست.