مدیریت سود به عنوان “مداخله ارادی در فرآیند گزارشگری مالی خارجی، با هدف کسب منافع شخصی” تعریف شده است. از جنبه عمومی پذیرفتهشده، مدیریت سود زمانی اتفاق میافتد که مدیران از قضاوت شخصی خود در گزارشگری مالی و در ساختار مبادلات، برای تغییر دادن گزارشهای مالی به منظور گمراه کردن سهامداران درباره عملکرد اقتصادی شرکت و یا اثرگذاری بر نتایج قراردادهایی که به اعداد و ارقام حسابداری گزارش شده بستگی دارد، استفاده میکنند.
فلسفه مديريت سود، بهره گيري از انعطاف پذيري روش هاي استاندارد و اصول پذيرفته شده حسابداري مي باشد. البته تفسيرهاي گوناگوني كه مي توان از روش هاي اجرايي يك استاندارد حسابداري برداشت كرد، از ديگر دلايل وجود مديريت سود مي باشد. اين انعطاف پذيري دليل اصلي تنوع موجود در روشهاي حسابداري است. در زماني كه تفسير يك استاندارد بسيار انعطافپذير است، يكپارچگي داده ها ارائه شده در صورتهاي مالي كمتر ميشود. اصول تطابق و محافظه كاري نيز ميتواند باعث مديريت سود شود.
در مديريت سود “بد” كه در اصل، همان مديريت سود نامناسب است، تلاش مي شود عملكرد عملياتي واقعي شركت با استفاده از ايجاد ثبت هاي حسابداري مصنوعي يا تغيير برآوردها از ميزان معقول، مخفي بماند. براي مثال، هيأت اجرائي هي يك شركت ممكن است تأثيرات يك حاشيه سود كم را با ثبت درآمدهاي دوره بعد در اين دوره يا كاهش هزينه هاي مطالبات سوخت شده ، افزايش دهند. پنهان كردن روند عمليات واقعي با استفاده از تهاترهاي حسابداري مصنوعي و افشا نشده از مصاديق مديريت سود بد میباشد كه اغلب نيز امري غير قانوني مي باشد. به اين دليل وجود ذخاير مخفي، شناخت نادرست درآمد، قضاوتهاي محافظه كارانه، بيش از حد يا كمتر از حد مي باشد. در بدترين حالت، اينها به تقلب منجر می شود. در مقابل، مديريت سود “خوب” نيز وجود دارد. يك فعاليت عاقلانه و مناسب كه بخشي از فرآيند مديريت مالي و اعاده ارزش سهامداران مي باشد، از موارد مديريت خوب سود به شمار مي رود. مديريت سود خوب از فرآيند روزمره اداره يك شركت با مديريت عالي، محسوب مي شود، كه در طي آن مديريت، بودجه معقول تعيين مينمايد، نتيجه ها و شرايط بازار را بررسي ميكند، در برابر تمامي تهديدات و فرص تهاي غير منتظره واكنش مثبت نشان م يدهد و تعهدات را در بيشتر يا تمامي موارد به انجام ميرساند. يك شركت نياز به بودجه ريزي، داشتن هدف، سازماندهي عمليات داخلي و ايجاد انگيزه در كاركنانش در كنار ايجاد يك سيستم بازخورد، جهت آگاهي سرمايه گذارانش دارد. رسيدن به نتيجه هاي با ثبات و قابل پيش بيني و رسيدن به روند مثبت سود با استفاده از محرك هاي طرح ريزي و عملياتي خوب، نه غير قانوني است و نه غير اخلاقي؛ نشانه اي از مهارت ها و پيشرفت است كه بازار در پي آن است و به آن پاداش مي دهد.
به طوركلي سود دوره جاري را ميتوان به دو روش مديريت كرد. در روش اول ميتوان سود را از طريق اقلام تعهدي اختياري در چارچوب اصول پذيرفته شده حسابداري مديريت كرد. در روش دوم، مديران از طريق دستكاري فعاليتهاي واقعي اقدام به مديريت سود ميكنند. به ويژه آنها ميتوانند زمان و ميزان فعاليتهاي واقعي مثل توليد، فروش، سرمايه گذاري و فعاليتهاي تأمين مالي را تغيير دهند تا به هدف سود موردنظر دست يابند. براي مثال، سود گزارش شده مي تواند به طور موقت از طريق توليد اضافي، حذف هزينه هاي اختياري و يا به تأخير انداختن آنها و نيز كاهش قيمتها در پايان سال براي انتقال فروش سال مالي آتي به سال جاري افزايش يابد. اين دستكاري فعاليتهاي واقعي اشاره به مديريت سود مبتني بر فعاليت هاي واقعي دارد.