دیدگاه زیستی
این دیدگاه رایج به نظریه های عمده اوایل قرن بیستم برمیگردد. بانفوذترین آنها، جی، استانلی هال عقاید خود را بر مبنای نظریه تکامل داروین استوار کرد. هال نوجوانی را به صورت دوره بسیار پرآشوب توصیف کرد که به دورانی شباهت دارد که در آن، انسانها از موجودات وحشی به موجوداتی متمدن تبدیل شدند. همچنین، در نظریه روانی- جنسی فروید، تکانههای جنسی در مرحله تناسلی، دوباره برانگیخته میشوند و تعارض روان شناختی و رفتار بی ثبات را به وجود میآورند.
دیدگاه اجتماعی
برخی مشکلات مانند اختلال خوردن، افسردگی، خودکشی، و قانون شکنی بیشتر از گذشته روی میدهند. اما میزان کلی آشفتگی روان شناختی جدی از کودکی تا نوجوانی، فقط اندکی افزایش مییابد و به ۱۵ تا ۲۰ درصد میرسد. گرچه آشفتگی هیجانی خیلی بیشتر از میزان بزرگسالی است (تقریباً ۶ درصد)، ولی ویژگی عادی سالهای نوجوانی نیست.
اولین پژوهشگر انسان شناسی که به تنوع گسترده در سازگاری نوجوانان اشاره کرد، مارگارت مید بود. او نشان داد که برای آگاهی از رشد نوجوانان، پژوهشگران باید به تأثیرات اجتماعی و فرهنگی بیشتر توجه کنند.
دیدگاهی متعادل
این روزها میدانیم که نیروهای زیستی، روان شناختی، و اجتماعی با هم بر رشد نوجوان تأثیر میگذارند. طول دوره نوجوانی و ضروریات و فشارهای آن، در فرهنگ های مختلف بسیار تفاوت دارند. اغلب جوامع روستایی و قبیلهای، بین کودکی و پذیرش کامل نقشهای بزرگسال، مرحله کوتاهی دارند. در کشورهای صنعتی، نوجوانان با وابستگی طولانی به والدین و به تعویق انداختن ارضای جنسی روبرو هستند، در حالی که برای زندگی شغلی ثمربخش آماده میشوند. در نتیجه، نوجوانی به مقدار زیاد طولانی میشود- آن قدر طولانی که پژوهشگران معمولاً آن را به سه مرحله تقسیم میکنند:
هر چه محیط اجتماعی به نوجوانان در رسیدن به مسئولیت های بزرگسالی بیشتر کمک کند، آنها بهتر سازگار میشوند. با وجود تنشهای زیستی و بلاتکلیفیها درباره آینده که نوجوانان احساس میکنند، اغلب آنها یا موفقیت از پسِ این دوره برمیآیند.