براساس آمار جهاني بيش از ۹۰% شركت ها حداقل يكي از فعاليت هاي خود را برون سپاري مي كنند و براساس آخرين گزارشات حدود ۳۰ % آنها پس از ۲ سال از برون سپاري خود نارضايتي كرده اند. واگذاري توان هاي بالقوه در برگيرنده بيش از ۸۰ معيار اندازه گيري است، كه اين امر نشان دهنده آن است كه چگونه شركت ها تلفيقي منطقي از برنامه ريزي و اجراء ارائه مي نمايند. اندازه گيري و شيوه هاي بكارگيري برون سپاري در شركت ها مشهور مانند “جنرال الكتريك، جنرال موتورز، اي بي ام و مايكروسافت ” مويد اين امر است.
حجم برون سپاري جهاني به ميزان ۳۵۰ ميليارد دلار با بيش از ۲ ميليارد قرارداد در سال ۲۰۰۲ برآورد ميشود كه حدود ۶۰ % استفاده كنندگان از آن رضايت داشته اند(هوارد،۲۰۰۲).
همچنين بر مبناي گزارش ISA شركت هاي كه براي دستيابي به بهره وري و كارآرايي از برون سپاري استفاده كرده اند برخي در دسامبر(۲۰۰۲) موفق و برخي دیگر ناموفق بوده اند، در گزارشي در مجله تحقيق و توسعه R&D در دسامبر ۲۰۰۲ آمده است، مهمترين محدوديت استفاده از برون سپاري در شركت هاي R&D از افشاي اسرار سازمان مي باشد.
اين ارقام نمونه هاي محدودي هستند كه اطلاع از آنها، بي توجهي به روند برون سپاري را در دنياي كسب و كار امروز غير ممكن ميسازد. با توجه به روند فوق، توجه سازمان ها به برون سپاري فعاليت هاي خود با رويكردي استراتژيك بيش از پيش جلب شده است و در مورد اغلب شركت هاي پيشرو و موفق دنيا، برون سپاري به عنوان يكي از استراتژيهاي بنيادين كسب و كار، انتخاب شده است.