لايدن و کلينگل باتوجه به يافته هاي تحقيق آماري که درمورد ارزيابي سلامت سازماني انجام داده بودند، براي سلامت سازماني ۱۱ مؤلفه (بعد جداگانه اما مرتبط به هم) ارائه کرده اند:
در سازمان سالم ارتباط مستمر ميان کارکنان و به همان خوبي ميان زيردستان و فرادستان بايد تسهيل شود. ارتباط بايد دوطرفه باشد و در سطوح مختلف سازمان برقرار باشد. در سازمان سالم، بحثهاي چهره به چهره به همان اندازه اهميت اسناد و مدارک نوشته شده، مهم است.
در يک سازمان سالم کارکنان همه سطوح به طور مناسبي درگير تصميم گيريهاي سازمان مي شوند.
در سازمان سالم يک جو اعتماد بالايي ميان اشخاص وجود دارد. کارکنان منتظر اين هستند که سر کار بيايند و احساس مي نند شرکت آنها مکان خوبي براي کارکردن است.
بعد چهارم) اعتبار يا شهرت موسسه يا شرکت:
يک سازمان سالم ادراکات از اعتبار و شهرت مثبت را به کارکنان منعکس مي کند. و کارکنان به طور کلي به شهرت و اعتبار بخش يا حوزه خود ارزش قائلند.
روحيه مناسب در سازمان به وسيله يک جو دوستانه در جايي که کارکنان عمدتاً همديگر و شغلشان را دوست دارند و رويهمرفته هم به طور شخصي و هم به خاطر سازمان برانگيخته مي شوند، نمايش داده مي شود.
در يک سازمان سالم عموماً رفتار غيراخلاقي وجود ندارد. کارکنان تمايل دارند بيشتر به اخلاق باطني ارزش قائل شوند و جايي را براي سياست در سازمان نبينند.
بعد هفتم) شناسايي يا بازشناسي عملکرد:
در يک سازمان سالم کارکنان براي به فعليت درآوردن استعدادهايشان تشويق مي شوند و موردحمايت قرار مي گيرند، عموماً آنها احساس مي کنند ارزشمند هستند، آنها به طور مناسبي براي پيشرفت درون يک جوي از حق شناسي و مراقبت شناسايي مي شوند.
درون يک جو سالم کارکنان مي توانند تمرکز بالاي بخشهايشان را تشخيص دهند و اهداف را درون سازمان تشخيص دهند چون در تنظيم اهداف مشارکت دارند.
رهبران به عنوان عامل تعيين کننده اي بر سوددهي و اثر بخشي سازمان به شمار مي روند و عموماً رفتاري دوستانه دارند و کارکنان به راحتي مي توانند با آنها ارتباط برقرار کنند.
در يک محيط سالم سازماني،اغلب هيئت ويژه اي براي حمايت از آموزش و بهبود مستمر نيروهاي موجود در سازمان وجود دارد.
کارکنان بايد مشاهده کنند که منابع و امکانات به طور شايسته و به طريق سازگار با انتظارات آنها از پيشرفتشان، بين آنها تقسيم شده است.