سيستم اطلاعت مديريت به معني مديريت بر پايه اطلاعات مي باشد همانطور كه مي دانيم براي مديريت در قرن ۲۱ نمي توانیم از دو عامل چشم پوشي كنيم:
كه خود يك سياست رقابت صادراتي مي باشد. براي لحاظ كردن اين دو استراتژي به كار بردن سيستم هاي اطلاعات مبني بر فناوري هاي اطلاعت و ارتباطات را ضروري مي نمايد.
مديران امروز، با انبوهي اطلاعات روبرو هستند. اطلاعاتي كه به عنوان داده هاي سيستم بايستي پردازش گرديده و قابل فهم و تعمير و نگهداري و بازيابي گردد. از طرف ديگر سيستم هاي مديريت و ابزارهاي كنترل در طول زمان تغييرات زيادي پيدا كرده اند اين تغييرات را مي توان در چهار زمينه كلي عنوان كرد:
درساختارهاي سنتي فئودالي، كنترل از طريق سنت، ادراك و اعمال مي شد، مقامات كنترلي به طور سنتي و موروثي به نسلهاي بعد منتقل مي گرديد و جامعه نيز اين نوع ساختار كنترلي را چون سنت بود مي پذيرفت و بدان گردن مي نهاد. در وضعيت كاريزماتيك، كنترل از طريق رابطه بين رهبر و پيروان اعمال مي گرديد. در اين حالت، رهبران كاريزما، شيوه عمل را انتخاب مي كردند و پيروان نيز از آنها تبعيت مي كردند زيرا آنها را قبول داشتند. در بروكراسي، كنترل در ساختار سازماني تعبيه مي شد، ساختاري كه بر قانون و مقررات استوار بود و جنبه غيرشخصي داشت و تبعيت از آن الزامي بود. در اينفوكراسي، كنترل از طريق نرم افزارها اعمال ميشود. مجموعه دانش ها وآگاهي هاي تخصصي، بسيار رشد كرده است واينفوكراسي مي تواند هر نوع اطلاعاتي را از طريق شبكه هاي الكترونيكي بدست آورد. از سيستم هاي خبره، استفاده كند و به تمامي دانش هاي تخصصي و حرفه اي مجهز شود (زاهدي ۱۳۸۰،۱۲۳).
با توجه به ويژگي خطير سيستم هاي اطلاعاتي مديريت، مدير اين سيستم ها هم ارزش بسيار زيادي برخوردارند. دامنه حقوق پرداختي به اين افراد در آمريكا ساليانه ۱۰۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰۰ دلار است(مومني ۱۳۷۲،۳۲). عملاً كار مدير سيستم اطلاعات مديريت ارائه گزارشات روزآمد و اطلاعات مفيد به مدير شركت يا موسسه براي برنامه ريزي هاي آينده و تصميم گيري مي باشد اين مدير براي گردآوري داده ها و پردازش آنها نياز به سيستم هاي اطلاعاتي و رايانهاي و حتي سيستم هاي خبره مي باشد پس مديريت سيستم هم بايد ديد مديريتي و سيستمي داشته و از امكانات سيستم هاي اطلاعاتي و فن آوري اطلاعات استفاده كند كه لازمه اين استفاده، دانش و سواد رايانهاي و سواد اطلاعاتي مي باشد.
درباره بوجود آوردن چارچوب برنامهريزي مديريت كتابخانه كه بر اساس مفهوم سيستمهاي اطلاعات مديريت پيريزي شده باشد، كارهايي توسط همبرگ و ديگران(۱۹۷۸) انجام گرفته است. آنها چارچوبي بر خدمات و مفاهيم كتابخانه ارائه دادند كه بر اساس مسائل تصميم گيري ممكن در كتابخانه و بحث درباره عناصر دادههاي مورد نياز براي پشتيباني از چنين تصميماتي شكل گرفته بود. بومر و كروبا (۱۹۸۳) شش حوزه كليدي اخذ دادههاي مورد نیاز براي تصميمگيري مديريت را شناسايي كردهاند. اين حوزهها عبارتند از:
بطوركلي ميتوان گفت كه گزينش عناصر دادهها و انتخاب روشي بر گردآوري آنها هسته سيستم اطلاعات مديريت كتابخانه مي باشد.