مديريت کلان جهت کارآمدي زيرسيستمهاي خود ميبايست ماهيت، اصول و ابعاد مديريت دانش را بشناسد. راهبردهايي که ماهيت و توانايي متفاوت مديران را منعکس مينمايد عبارتند از:
ارل در سال ۲۰۰۱ مکاتب استراتژیک مدیریت دانش را به عنوان یکی از ابعاد استراتژی رقابتی میدانند(گوتسچالک، ۲۰۰۵). مکاتب استراتژی مدیریت دانش را به طور کلی میتوان براساس ویژگیهای آن در دو قالب کلی بررسی نمود اولین مکتب مربوط به تقسیم استراتژیهای مدیریت دانش به استراتژی شخصی سازی و صریح سازی میباشد.
یکی از استراتژیهای به کار رفته استراتژی صریح سازی میباشد که هدف جمع کردن دانش، ذخیره کرده آنها در بانک داده، و فراهم کردن دانش قابل دسترس در قالب صریح و تدوین شده را دارد و مناسب برای سازمانهایی است که میخواهند از دانش موجود استفاده نمایند(مالهوترا ،۲۰۰۴).
استراتژی دوم استراتژی شخصی سازی میباشد که تمرکز این استراتژی بر ذخیره دانش نیست اما تمرکز آن بر استفاده از فناوری اطلاعات برای کمک به افراد جهت برقراری ارتباط بین دانشهای افراد میباشد. هدف از این استراتژی انتقال، برقراری ارتباط و تبادل دانش میان شبکههای دانش همانند تالارهای مباحثه میباشد (هاسن و همکاران ، ۱۹۹۹). در رویکرد دوم استراتژیهای مدیریت دانش را براساس دو بعد:
گروه بندی می نماید.