وراثت در زمان بندی تغییرات بلوغ مشارکت زیادی دارد: دوقلوهای همانند در رسیدن به اکثر رویدادهای مهم بلوغ، بیشتر از دوقلوهای ناهمانند، شباهت دارند. تغذیه و ورزش نیز اهمیت دارند. در دخترها، افزایش سریع وزن بدن و چربی، موجب رسش جنسی میشود. سلول های چربی، پروتئینی به نام لپتین آزاد میکنند که به مغز علامت میدهد ذخیره انرژی دخترها برای بلوغ کفایت میکند.
در مناطقی از جهان و در بین گروه هایی که از لحاظ جایگاه اجتماعی- اقتصادی و قومی تفاوت دارند نیز تنوع در رشد بلوغ وجود دارد. سلامت بدن نقش مهمی ایفا میکند. در مناطق فقر زده، که سوء تغذیه و بیماری عفونی شایع هستند، نخستین قاعدگی خیلی به تعویق میافتد. در کشورهای در حال توسعه، دخترهای خانواده مرفه، ۶ تا ۱۸ ماه زودتر از دخترهایی که در خانواده های محروم زندگی میکنند، به نخستین قاعدگی میرسند.
اما در کشورهای صنعتی که غذا فراوان است، نقش مشترک وراثت و محیط در رشد بلوغ آشکار است. دخترهای آمریکایی آفریقایی تبار تقریباً شش ماه زودتر، در ۱۲ سالگی به نخستین قاعدگی میرسند. گرچه شیوع اضافه وزن و چاقی در جمعیت سیاه پوست دخالت دارد، اما میزان سریع تر رسش جسمانی که تحت تأثیر وراثت قرار دارد نیز در این امر دخیل است.
تجربه های خانوادگی اولیه نیز بر زمان بندی بلوغ تأثیر دارند. یک نظریه اشاره دارد که انسان ها طوری تکامل یافته اند که نسبت به کیفیت هیجانی محیط کودکی خود حساس باشند. در صورتی که امنیت کودکان در معرض خطر قرار داشته باشد، تولید مثل زودهنگام برای آنها انطباقی است. پژوهش اشاره دارد که دخترها و پسرهایی که سابقه تعارض خانوادگی، فرزندپروری خشن، یا جدایی والدین داشته اند، زودتر به بلوغ می رسند. در مقابل، دخترها و پسرهایی که پیوندهای خانوادگی صمیمانه و پایدار داشته اند، نسبتاً دیر به بلوغ میرسند.
تغییر نسلی در زمان بندی بلوغ، بیشتر نقش سلامت جسمی در رشد بلوغ را تأیید میکند. در کشورهای صنعتی، سن نخستین قاعدگی از سال های ۱۹۰۰ تا ۱۹۷۰، یعنی دورهای که تغذیه، مراقبت از سلامتی، بهداشت، و کنترل بیماری عفونی به مقدار زیاد بهبود یافتهاند، به طور یکنواختی کاهش یافته است- تقریباً ۳ تا ۴ ماه در دهه. در چند دهه اخیر، پسرها نیز زودتر بالغ شدهاند. همچنین با پیشرفت اجتماعی- اقتصادی کشورهای در حال توسعه، آنها نیز تغییر نسلی را نشان میدهند.
رشد مغز
تغییرات بدنی نوجوانی، تغییرات عمده در مغز را شامل میشوند. پژوهش تصویربرداری از مغز، هرس مداوم سیناپسهای استفاده نشده در قشر مخ، به ویژه در قشر پیش پیشانی را نشان میدهد. به علاوه، اتصالات بین دو نیمکره مغز از طریق جسم پینهای، و بین قشر پیشانی و مناطق دیگر قشر مخ و مغز درونی گسترش مییابند، ملیّن دار میشوند و به ارتباط سریع دست می یابند. در نتیجه، قشر پیش پیشانی «مجری» کارآمدتری میشود- بر عملکرد منسجم مناطق مختلف نظارت و آن را مدیریت میکند و تفکر و رفتار پیچیده تر، انعطف پذیرتر، و انطباقی را به بار میآورد. در نتیجه، نوجوانان مهارت های شناختی گوناگون، از جمله سرعت پردازش و عملکرد اجرایی کسب میکنند.
اما چون شبکه کنترل شناختی پیش پیشانی هنوز نیازمند تنظیم است، عملکرد نوجوانان در تکالیف کارکرد اجرایی که به بازداری، برنامه ریزی، و جهت گیری آینده نیاز دارد هنوز به طور کامل رشد نکرده است. تغییرات در شبکه هیجانی/ اجتماعی مغز به این مشکلات خودتنظیمی افزوده می شوند. در مدت بلوغ، نورون ها نسبت به انتقال دهنده های عصبی تحریکی حساس تر می شوند، در نتیجه نوجوانان به رویدادهای استرس زا قوی تر واکنش نشان میدهند و محرک های لذت بخش را شدیدتر تجربه میکنند. اما چون شبکه کنترل شناختی هنوز به صورت مطلوب کار نمیکند، اغلب نوجوانان مدیریت این احساسات نیرومند را دشوار میدانند.
به طور خلاصه، تغییرات در شبکه هیجانی/ اجتماعی مغز نوجوان از رشد شبکه کنترل شناختی پیش میافتند. نوجوانان فقط با گذشت زمان میتوانند هیجانات و رفتار پاداش خواهی خود را به طور مؤثری مدیریت کنند.
تغییر حالت های برانگیختگی
هنگام بلوغ، شاید به علت حساسیت عصبی بیشتر به نور شب، در نحوهای که مغز زمان بندی خواب را تنظیم میکند، تغییراتی روی میدهد. در نتیجه، نوجوانان خیلی دیرتر ار دوران کودکی خود به بستر میروند. این «تأخیر زمان بندی» خواب، با رشد بلوغ نیرومند می شود، اما نوجوانان امروزی خیلی کمتر از نوجوانان نسل های گذشته میخوابند. نوجوانانی که محرومیت خواب دارند، هنگام صبح در تکالیف شناختی خیلی ضعیف عمل کرده و به احتمال بیشتری در مدرسه پیشرفت کمتر میکنند، اضطراب و خلق افسرده دارند، و به رفتارهای پرمخاطرهی پردازند.