زندگي ميليونها كارگر و خانوادههايشان تحت تأثير تصميمات مديران آنهاست. خطاهاي مديران به منزلة از دست رفتن وقت، تلاش بيهوده و خستگي مفرط است. يكي از روشهاي پرورش تواناييهاي مديران بهسازي است. بعد از جنگ دوم جهاني صنعت و بازرگاني در تمام زمينهها با كمبود شديد مهارت روبرو شد و در همين راستا دورههاي آموزشي جامع و مدوني به اجرا در آمد وتنها تعداد كمي از مديران از آن بهره بردند. در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بيشترين تأكيد روي يادگيري فعال بود و اعتقاد بر اين بود كه دانشآموزان مطالب را با انجام كارهاي عملي بهتر ياد ميگيرند تا كوكورانه. پس از آن موضوع رشد شخصي و گروه درماني مطرح شد تا مردم به كمك اين روشها شناخت بيشتر نسبت به خود پيدا كنند. بنابراين مديران نيز ميتوانند ياد بگيرند و استعدادهاي بالقوه خود را فعال سازند. مديريت بهسازي يعني يادگيري از طريق تجربههاي شخصي و مشاهده رفتار ديگران و ابزار قدرتمندي است كه به ماهيت فردي يك مدير بستگي دارد.