در عصر كنوني، تحولات شگرف دانش مديريت وجود نظام ارزيابي را اجتناب ناپذير كرده است؛ به گونهاي كه فقدان ارزيابي در ابعاد مختلف سازمان اعم از ارزيابي استفاده از منابع و امكانات، كاركنان، اهداف و استراتژيها، يكي از علائم بيماري سازمان قلمداد ميشود. هر سازمان به منظور آگاهي از ميزان مطلوبيت و كيفيت فعاليتهاي خود به ويژه در محيطهاي پيچيده پويا، نياز مبرم به نظام ارزيابي دارد. از سوي ديگر نبود نظام ارزيابي و كنترل در يك سيستم به مبناي عدم برقراري ارتباط با محيط درون و برون سازماني تلقي ميشود كه پيامد آن كهولت و در نهايت مرگ سازمان است. ممكن است بروز پديده مرگ سازماني به علت عدم وقوع يكباره آن از سوي مديران عالي سازمانها احساس نشود اما مطالعات نشان ميدهد نبود نظام كسب بازخورد امكان انجام اطلاعات لازم براي رشد، توسعه و بهبود فعاليتهاي سازمان را غيرممكن ميكند، سرانجام اين پديده، مرگ سازماني است.
از نگاه ديگر با ملاحظه نظام آفرينش ميتوان دريافت كه ارزيابي در بطن آن قرار دارد. وجود نظم بسيار موزون در جهان خلقت حكايت از حلقه بازخورد كاملاً حساب شدهاي دارد و نظام ارزيابي به عنوان يكي از عناصر اين حلقه مطرح است. هر چند ممكن است بشر به علت نقص دانش و اطلاعات قادر به تبيين آن نباشد ولي قوام و دوام يك سيستم منوط به وجود نظام ارزيابي و كنترل است.
صاحبنظران و محققان معتقدند عملكرد، موضوعي اصلي در تمامي تجزيه و تحليلهاي سازماني است و مشكل بتوان سازماني را تصور كرد كه مشمول ارزيابي و اندازهگيري عملكرد نباشد. آنان توجه به «عملكرد سازمان» را باعث توسعه تئوري سازماني ذكر ميكنند و عملكرد را موضوع اصلي در فضاي عملي ميدانند. در نتيجه اين بحث توجه محققان، اقتصاددانان و مديران اجرايي را به خود جلب كرده است. همچنین ارزيابي و اندازهگيري عملكرد موجب هوشمندي سيستم و برانگيختن افراد در جهت رفتار مطلوب ميشود و بخش اصلي تدوين و اجراي سياست سازماني است.