این روزها چنین به نظر میرسد كه هر محصولی علت اجتماعی خاصی دارد. در حال حاضر بازاریابی براساس ملاحظات اجتماعی و محیطی یكی از مهمترین فعالیتهای شركتها شده است. از نخستین سالهای دهه ۸۰ بازاریابی بر اساس ملاحظات اجتماعی و محیطی شهرت زیادی یافته است (كاتلر و آرمسترانگ، ۱۹۹۹). یكی از حیطههای بازرگانی كه در مسائل محیطی بحث زیادی را در مطبوعات به خود اختصاص داده بازاریابی سبز است. به نظر میرسد تمامی مصرف كنندگان چه فردی و چه صنعتی در مورد محیط زیست آگاهتر و علاقمندتر شدهاند.
در مطالعهای كه در سال ۱۹۹۲ در ۱۶ كشور توسط «اتمن» انجام گرفت بیش از ۵۰درصد مصرف كنندگان در هر كشور بیان كردند كه نسبت به محیط زیست علاقه مند و دلواپس شدهاند. همچنین در مطالعهای كه در سال ۱۹۹۴ در استرالیا انجام شد، نتایج نشان داد كه ۸۴درصد افراد معتقد بودند كه در برابر محیط مسئولند. این افراد بیان كردند كه رفتارشان را كه شامل رفتار خرید است به خاطر مسائل محیطی اصلاح كردهاند(پلونسكی).
بازاریابی سبز که آن را بازاریابی پایدار نیز نامیدهاند یك روند جالب است كه امروزه در كشورهای در حال توسعه خرده فروشان نیز آن را شروع كردهاند. كاتب و هلسن بیان میكنند كه بازاریابی سبز برنامههای دولت را تقویت میكند (كاتب و هلسن، ۲۰۰۴). باوی و سیل بر این باورند كه ارزشهای اجتماعی همانند دیگر عناصر محیط بازاریابی طی زمان تغییر میكنند. پس به منظور حصول اطمینان از موفقیت، بازاریابان و محصولاتشان باید همراه و هماهنگ با جامعه تغییر یابند.
در سال ۱۹۸۹ در مطالعهای كه در آمریكا انجام گرفته است نتایج حاكی از آن است كه ۴۹ درصد پاسخ دهندگان به خاطر مسائل محیطی خریدشان را تغییر دادهاند(باوی و سیل، ۱۹۹۲). همچنین مطالعات اداره آمار استرالیا روی ۱۶ هزار نفر نشان میدهد كه ۷۵درصد از افراد نسبت به مسائل محیطی دلواپسند(باكر، ۱۹۹۶). مسئله حفظ محیط زیست باعث شده است كه مصرف كنندگان درباره محصولاتی كه میخرند بازاندیشی كنند. امروزه بسیاری از مصرف كنندگان این آمادگی را دارند كه برای حمایت واقعی از محیط زیست برای محصولاتی كه استانداردهای محیطی را رعایت میكنند مبلغ بیشتری پرداخت كنند (كاتلر و آرمسترانگ، ۱۹۹۹).