حکم یک یا دو جمله در متن است که تمرکز مقاله یا کارنوشت را نشان می دهد و به خواننده می گوید که متن مورد نظر درباره ی چه چیز بحث خواهد کرد. گرچه نوشتن یک مقاله بدون حکم امکانپذیر است اما فقدان وجود حکم در مقاله ممکن است به عنوان نبود یک کانون تمرکز قوی دقیق تعبیر شود. حکم لزوماً در ابتدای نگارش جنبه ی “وحی” ندارد و هر زمان امکان تغییر یا تعدیل در آن فراهم است. پس حکم می بایست انعطاف داشته باشد و تا زمانی که مقاله یا کارنوشت مورد نظر بواقع به پایان نرسیده است، می بایست انعطاف پذیر باقی بماند. در اصل، حکم آخرین بخشی است که ما در فرآیند نگارش آن را قطعی می نماییم، البته این صحبت بدین معنا نیست که حکم را در پایان کار می نویسیم، بلکه بدین معناست که ما حکم را در ابتدا می نویسیم، اما آن را برای اعمال هر گونه تغییری که به تناسب اطلاعات به دست آمده در فرآیند کار مورد نیاز است، باز می گذاریم.
حکم آن چیزی را که شما به آن اعتقاد دارید و می خواهید اثباتش کنید، بیان می دارد. وقتی در ابتدای نگارش مقاله یا کارنوشت خود حکمی را می نویسید، این حکم می بایست به گونه ای باشد که بتواند نقطه تمرکز شما در جریان جستجو برای اطلاعات باشد. وقتی حکم شما نهایی و قطعی می شود که فرآیند اطلاعات جویی شما به پایان رسیده و مقاله ی خود را نوشته باشید و در آخرین مرحله ی کار خود یعنی اصلاح و غلط گیری هستید.
حکم نتیجه ی یک تفکر و مطالعه ی بلند مدت است. تدوین یا صورت بندی اولین کاری نیست که شما پس از مطالعه ی مطالب مورد نظر انجام می دهید. پیش از ارائه ی استدلال راجع به موضوع یا عنوان خود، شما می بایست شواهد خود را جمع آوری و آنها را سازماندهی نمایید. آنگاه روابط امکان پذیر بین حقایق مشخص شده (نظیر تقابل ها یا رابطه های مهم) را استخراج نمایید. وقتی روابط مشخص شدند، در باره ی اهمیت و ضرورت آنها و چگونگی ارتباط مفهوم های یافت شده بیندیشید و بعد خط ارتباطی مفهوم ها را مشخص نمایید و آن را در قالب یک عقیده ی کلیدی یا اساسی بنویسید. این همان حکم کاری یا پیشایند شماست که می بایست شواهد خود را در راستای آن تنظیم نمایید. وقتی کارتان با شواهد به پایان رسید، یک بار دیگر ارتباط آن ها را با حکم کاری یا پیشایند خود مرور کنید و در صورت عدم هماهنگی بین آنها، حکم خود را اصلاح یا تعدیل نمایید و حتی اگر نیاز شد، آن را تغییر دهید.
برای قوت حکم پیشنهاد می شود: