کارآمدی عبارتست از اینکه تا چه اندازه الگوهای خانواده در کسب هدفهای آن موثر و سودمند واقع شدهاند. ناکارآمدی به الگوهای خانوادگی غیر سودمند و تعاملات همراه با استرس و رفتارهای مرضی اشاره دارد. قضاوت در مورد الگوهای کارآمد (یا ناکارآمد) بستگی به درک بهنجاری/سلامت و همینطور ملاحظات اجتماعی-فرهنگی دارد. خانواده به عنوان یک سیستم زنده به مبادله اطلاعات و انرژی با محیط خارج می پردازد. نوسانها، خواه بیرونی یا درونی، طبعا واکنش هایی به دنبال دارند که سیستم را به حالت پایدار قبلی خود باز می گردانند. اما وقتی این نوسانها شدت یابند، ممکن است موجب بروز بحران در خانواده شوند که این تغییر و تحول منجر به پیدایش سطوح متفاوتی از کارکرد میگردد و بدین ترتیب امکان مقابله را فراهم می آورد.
برای درک مفهوم کارکرد خانواده نیاز به ارائه تعاریفی از خانواده های کارآمد و ناکارآمد می باشد. در الگوی ساختاری، خانواده دارای کارکرد سالم را اینگونه تعریف کرده اند: «خانوادهای که در آن بین اعضا مکملیت وجود دارد، از ویژگیهای دیگر این خانواده، برونسازی متقابل اعضا با نیازهای یکدیگر، مرزهای روشن و منعطف، قدرت حل تعارض و ایجاد تغییر مناسب با چرخه حیات خانوده است». لذا براساس تعریف مینوچین خانواده ناکارآمد، خانوادهای است که در مواجهه با موقعیتهای استرسزا به جای منعطف ساختن الگوهای انتقالی و کاهش مرزها، انعطاف ناپذیری و مرزها را افزایش میدهد و مانع کشف راه حل های جدید برای برخورد با شرایط استرس های جدید می شود و در مقابل، خانواده بهنجار در مقابله با استرس های گریزناپذیر زندگی، ضمن حفظ انسجام خانواده، قادر است به منظور تجدید ساختار خود، انعطاف پذیری لازم را نشان دهد.