یکی از نقاط عدم توافق میان اندیشمندان حوزه بازاریابی، ارائه تعریفی واحد از برند است. در واقع هر یک از آنها، از منظر خود، به این مفهوم نگریستهاند(کاپفیر، ۲۰۰۸). در ادامه به تعاریف برخی از اندیشمندان درحوزه برند، اشاره خواهیم داشت تا از این طریق این مفهوم را بهتر درک کنیم.
اکثر سازمانها در حال درک این موضوع هستند که یکی از با اهمیت ترین داراییها، برند ارائه شده همراه محصول و خدمت است. يك تعريف مرسوم وسنتي از برند عبارتست از: يك اسم كه با يك بخش يا بخش هاي بيشتري از خط توليد مرتبط است و به منظور مشخص كردن منشاء ويژگي يك بخش مورداستفاده قرار ميگیرد. پيش از توجه و تمركز بر برندها و فرآيند ساخت برند، برندها فقط گامي از فرآيند بازايابي فروش محصولات بودند(شمس, ۱۳۸۶).
انجمن بازاریابی آمریکا (۲۰۰۸)، برند را به عنوان یک نام، واژه، علامت یا ترکیبی از این عوامل تعریف نموده است که برای معرفی کالاها یا خدمات از یک فروشنده یا گروهی از آنهاایجاد شده است و آنهارا از سایر رقبا متمایز می سازد(بو، ۲۰۰۶).
موسسۀ علوم بازاریابی ،برند و فرایند ایجاد آن را بسیار مهم دانسته و به آن از نظر اهمیت و ضرورت مطالعه، اولویت دوم را داده است(کلر، ۲۰۰۳). آنچه که یک محصول برند شده را از یک محصول بدون برند، متمایز میسازد و به آن ارزش میبخشد، مجموع ادراکات و احساسات مشتری در مورد ویژگیها، چگونگی عملکرد، نام برند، دلیل وجودی آن و ویژگیهای ادراک شده از شرکت مرتبط با برند است(کلر، ۲۰۰۸).