مسئله نمایندگی وقتی ایجاد می گردد که مدیر یک شرکت مالک کمتر از ۱۰۰ درصد سهام عادی آن باشد. اگر یک شرکت به صورت تضامنی باشد و به وسیله مالکش اداره شود، این گونه فرض می شود که مدیر جهت افزایش رفاه و آرامش خود فعالیت خواهد کرد، که این رفاه و آرامش می تواند به شکل افزایش دارایی و یا داشتن فراغت بیشتر و نظایر آن باشد. با این وجود اگر مدیری که مالک یک شرکت است، بخشی از سهام را به افراد خارج از شرکت بفروشد، یک تضاد منافع به وجود می آید. حال مدیر مالک ممکن است بخواهد واحد تجاری را با آرامش خاطر بیشتر و بدون هیچگونه حساسیت اداره کند؛ زیرا بخش کمتری از ارزش اقتصادی آن به او تعلق می گیرد. از طرف دیگر نباید همه هزینه ها را خود متحمل شود، زیرا برخی از این هزینه ها به سهامداران برمی گردد.بنابراین درصدد برمی آید تا منافع سهامداران را به بهترین شکل ممکن تامین ننمایند.
در شرکتهای سهامی بسیار بزرگ، تضاد نمایندگی بالقوه مهم است. چون در این شرکتها درصد کمی از سهام در اختیار مدیران است. در این حالت حداکثر نمودن ثروت سهامداران باعث تضاد با اهداف مدیریت می شود. به عنوان مثال این بحث مطرح میباشد که اهداف اولیه مدیران حداکثر کردن اندازه شرکتشان است. به منظور ایجاد یک شرکت بزرگ با رشد سریع مدیریت ممکن است، امنیت شغلی آنها را افزایش دهد، چون احتمال جایگزینی توسط رقبا کاهش مییابد، قدرت شخصی، موقعیت و حقوقشان را افزایش دهد، فرصتهای بیشتری را برای مدیران ردههای پایین و میانی ایجاد کند. علاوه بر این، چون مدیران شرکتهای بسیار بزرگ درصد کمی از سهام را در اختیار دارند، علاقه زیادی برای حقوق و مزایا دارند و آنها معمولا با سخاوتمندی پول های شرکت را بین افراد به دلخواه توزیع میکنند تا آنها را راضی نگهدارند، زیرا با تحمیل هزینه به سهامداران بر اعتبار و شهرت خود می افزایند. میتوان مدیریت را به سمتی سوق داد که به نفع سهامداران باشد. با این حال، سهامداران نمیتوانند نظاره گر تمام فعالیتهای مدیران باشند. مسئله خطر اخلاقی بالقوه در جاهایی است که نمایندگان شرکت یک عمل نامریی را از طرف خودشان انجام می دهند. زیرا برای سهامداران امکان پذیر نمیباشد که همه عملیات مدیریت را زیر نظر داشته باشند. معمولا برای کاهش تضاد نمایندگی و مشکل خطر اخلاقی، سهامداران باید هزینه های مدیران یا نمایندگان را تحمل نمایند. این هزینه ها شامل همه هزینه هایی است که به وسیله سهامداران برای تشویق مدیریت در جهت به حداکثر رساندن ثروت خود انجام می دهند. هزینه های نمایندگی به سه دسته تقسیم می شوند:
(۱) مخارج جهت نظارت بر عملیات مدیریت نظیر هزینه های حسابرسی
(۲) هزینههای مربوط به ساختارسازمانی، به گونهای که بتوان رفتار نامطلوب مدیریت را محدود نمود.
(۳) ایجاد هزینههای فرصت زمانی که سهامداران محدودیتهایی را اعمال نمایند؛ مانند انجام برخی از اقدامها با نظر موافق سهامداران از قبیل گرفتن رای از آنان، محدود نمودن اختیارات مدیر و وادار نمودن وی برای انجام به موقع فعالیتها درجهت افزایش ثروت سهامداران است.
تلاش سهامداران برای تاثیر بر رفتار مدیریت و در نتیجه به صفر رساندن هزینههای نمایندگی ممکن است باعث کاهش ارزش سهام گردد که این خود به دلیل عملکرد نامناسب مدیریت است. در حالتی که سهامداران تلاش میکنند تا اطمینان یابند که عملکرد مدیریت دقیقا منطبق برعلایق آنها است، این امر باعث افزایش هزینههای نمایندگی خواهد شد. بنابر این حداکثر مبلغ هزینه های نمایندگی که سهامداران متحمل می شوند باید مورد توجه قرار گیرد. دو رویکرد ویژه در ارتباط با نحوه برخورد با تضاد نمایندگی بین مدیران و سهامداران وجود دارد. رویکرد اول این گونه است که اگر به مدیران شرکتها منحصرا بر مبنای تغییرات قیمت سهام پاداش داده شود، باعث کاهش هزینه های نمایندگی می گردد. زیرا مدیران انگیزه بالایی برای به حداکثر رساندن ثروت سهامداران دارند. اما این موضوع با مشکل روبه رو خواهد شد، زیرا سودآوری شرکت تحت تاثیر وقایع اقتصادی قرار دارد که تحت کنترل مدیران نیست. رویکرد دیگر این است که سهامداران بایستی عملکرد مدیریت را تحت کنترل و نظارت خود درآوردند. اما این حالت بسیار پر هزینه و در عین حال بی تاثیر می باشد. راه حل بهینه، راه میانه است و آن حالتی است که پاداش مدیران اجرائی با عملکرد آنها مرتبط می گردد. بعضی از مکانیزم های ویژه ای که برای تشویق مدیران استفاده می شود عبارت است از: طرح های پاداش مدیریتی، مداخله مستقیم سهامداران در امور سازمان، تهدید به اخراج و تهدید به جایگزینی.