ظهور ناگهانی برند مبتنی بر مشتری باعث افزایش اهمیت استراتژیهای بازاریابی شده و مدیران را نیز درگیر خود ساخته است. برند مبتنی بر مشتری یک مفهوم مهم در مورد مدیریت برند است و از دیدگاههای تخصصی مطرح است(کلر، ۲۰۰۳). اخیراٌ از این مفهوم برای سنجش اینکه چگونه مصرف کنندگان صورت کلی برند را ارزیابی مینمایند به کار برده شده است(فورد ، ۲۰۰۵). سنجش برند مبتنی بر مشتری یکی از اساسیترین و چالش انگیزترین ویژگیهای ایجاد برند محسوب می شود(پاپو و همکاران، ۲۰۰۵) البته هیچ تکنیک ثابتی وجود ندارد ولی محققان سنجش این مفهوم را بر مبنای دیدگاه مشتری مورد بررسی قرار دادند(پارک و همکاران، ۱۹۹۴).
ارزش ويژه برند مبتني بر مشتري، به منابع ارزش آفرين برند از ديدگاه مشتري نگريسته و آن را نتيجه تأثيرات مختلف شناخت برند بر رفتار مشتريان در قبال كليه فعاليتهاي برند مي داند(کلر، ۲۰۰۸).
بنابراين ارزش ويژه برند حاصل از پاسخهاي متمايز مشتريان به برند است واين تمايز نشأت گرفته از برند و شناخت آن خواهد بود (شولتز و همکاران، ۲۰۰۴). اين شناخت برند از کلیه فعالیتهای برند اثر مي پذيرد. بنابراين تجارب حاصل از فعاليتهاي كوتاه مدت بازاريابي بر موفقيت بلند مدت سازمان تأثير ميگذارد .همانطور كه آشكار است، برندهم براي مشتري و هم براي سازمان ارزش آفريني مي كند و منبع اصلي اين ارزش در مشتري نهفته است و ذهنيتهاي اوست كه ارزش واقعي براي ذينفعان سازمان را رقم خواهد زد(کلر، ۲۰۰۱). با توجه به ارزش ويژه برند مبتني بر مشتري، به طوركلي فرايندايجاد يك برند قدرتمند، يك فرايند چهار مرحله اي را تشكيل ميدهد (کلر، ۲۰۰۳).