نفوذ و اقتدار در خانواده امری ضروری است و این در حالی است که نمیتوان برای اقتدار نسخه نوشت. اقتدار یکی از مسائل داخلی خانواده است. اگر کودک احساس آرامش کند و فعالیت سازگارانه در زندگی داشته باشد، دیگر لازم نیست والدین همیشه مراقب او باشند. اگر زن و شوهر با هم سازگار و مهربان باشند، عموما واکنش های درست و عادلانهای خواهند داشت. آنها احترام خود و فرزند خود را حفظ خواهند کرد و در نتیجه، کودک از آنها اطاعت میکند. زیرا میداند با والدین قاطع و حقیقی روبروست. در واقع کودک جنبه های مصنوعی رفتار والدین را کاملا حس میکند. اغلب والدین استنباط شان از اقتدار به این شکل است که مثلا مادر تصور میکند از همان زمان گهواره موظف است به تربیت کودک بپردازد، بنابراین برای هر چیز سر او داد میزند که “پایت را روی زمین نکش”، “چیزی در دهانت نگذار”، “درست بشین” و از این قبیل. در نتیجه این شرایط، کودک دائما ناپایدار و خشمگین است. والدین با امر و نهی پی در پی و دستورات مکرر، نیز همراه با خشم، بحث و مجادله طولانی، مشاجره، انتقاد از یکدیگر در مقابل کودک، تناقض گویی و تغییر عقیده; اقتدار خود را از دست میدهند. والدین هنگامی نفوذ بیشتری دارند که به هم پیوستگی روابط پدر – مادر بیشتر از روابط والدین – کودک باشد.
وقتی روابط والدین – کودک چسبندهتر از روابط پدر – مادر باشد یا اینکه سلسله مراتب اقتدار معکوس باشد (فرزندان بیشتر از والدین اقتدار داشته باشند) کنش ها و تعاملات درون خانه خوش بینانه نخواهد بود. مزایای فرزندپروری مقتدرانه (قاطعانه)(بالغانه): استینبرگ و همکاران (۱۹۹۴) اظهار کردهاند پژوهش در زمینه شیوه های فرزندپروری نشان داده است نوجوانان خانواده های مقتدر دارای مزایای خوبی هستند. سبک مقتدرانه موجب پایداری شایستگیهای کودک میشود که همین امر باعث رشد فوق العاده است. اما همانند سایر نتایج همبستگی، این رابطه همیشگی نیز میتواند تفسیرهای گوناگونی داشته باشد؟
تاثیرات سودمند شیوههای فرزندپروریای که رفتارهای سخت گیرانه را با پاسخ گویی، درهم میآمیزد احتمالا به واسطه مکانیزمهای مختلفی صورت میگیرد. برجسته ترین این عوامل آن است که چنین روش فرزندپروری باعث افزایش قابلیت ها و توانایی ها شده و چنین کودکانی با توانمندی، کمتر در معرض خطر انجام رفتارهای مشکل ساز قرار خواهند داشت. مطلوبیت نتایج رشد با فرزندپروری مقتدرانه با دو ویژگی اساسی در ارتباط است:
والدین کودکان رشد یافته از تاکتیکهای مطلوب استفاده میکنند، به این دلیل که نوجوانان آنها دارای هماهنگی و خوی فرمانبرداری هستند. باز هم بامریند به این نکته اشاره میکند که در خانواده های مقتدر اغلب کودکان در مقابل راهنمایی کردن بزرگسالان مقاومت میکنند، اما والدین با آنها صبورانه و منطقی برخورد میکنند. به این صورت که نه تسلیم خواسته های نامعقول فرزندان میشوند و نه پاسخ تند و مستبدانه به آنها میدهند.